تجربه ها و خاطرات من

چهار شنبه 25 بهمن 1391
ن : کامی

 

به نام خداوند که انسان را آفریده و در این انسان دو نوع"شدن"را قرار داده. انسان می تواند تبدیل به هرجه شود من این جمله را از روی تجربه و ادراکات خود عرض می نمایم :"که انسان بدون هیچ محدودیتی می تواند تبدیل به هرچه که می خواهد بشود چه خوب چه بد.". البته این پروسه اکثر اوقات ناخودآگاه انجام می شود. یعنی ما در ظاهر می خواهیم یک چیز شویم ولی در باطن و درون یک چیز دیگر را می خواهیم که متاسفانه آن چیز دیگر عملی می شود البته راه هایی وجود دارد که این چیز و آن چیز را یکی کرد ولی در گنجایش بحث کنونی ما نیست.  در این نوبت یک مطلب از کتاب مدیریت زمان آقای برایان تریسی انتخاب کرده ام که در ذیل خواهم آورد . پیش از رفتن به سراغ مطلب آقای تریسی می خواهم نکاتی را یادآوری کنم : اولا باید بزرگترین اشکال فلسفه ی موفقیت را فاش کنم که خداوند در این فلسفه نقشی را بازی نمی کند و اگر شما چندین کتاب اصول موفقیت را بخوانید و از صمیم دل ، آن ها را باور کنید دیگر خدا از زندگی شما به مرور خارج می شود و اگر بماند ظاهر و نمادی از خداست من این نکته را خودم آزموده ام و سرم به سنگ خورده است .اساسا دلیل جداسازی خداوند از زندگی در مکاتب بی خدایی (سکولاریسم (به صورت کلی با اجزای سکولاریسم کاری نداریم) ماتریالیسم و اومانیسم و...)این است که خدا بسیار بزرگ است و در این خانه اگر خدا باشد جایی برای انسان نمی ماند و بهتر است بگوییم خدا نیست تا جا برای انسان گشاده تر باشد .
دوما انسان را شدیدا دنیاطلب ، بنده ی آرزو و هوا می کند.باید این جمله را کمی چکش بکوبیم که چگونه فلسفه ی موفقیت انسان را بنده ی هوا می کند. باید عرض کنم که موتور تحریک کننده ی این گونه کتابها راحتی مادی و پول هست و توصیه های این کتاب ها این است که هرچه بیشتر درخواست و آرزو های مادی بکنید بهتر است و مدام به انسان تلقین می کند که شما لایق هر آنچه که تصور میکنید داشته باشید هستید.
سوما این کتاب ها همواره به ما تلقین می کند که تو خوبی تو اولی تو بهترینی و ..... . و این یعنی دروغ گفتن به خود و بدتر این که انسان را به خواب غفلت می برد و از دیدن عیب های خود محروم می کند.
اما من بالشخصه از این کتابها چیزهای بسیاری یادگرفته ام و هیچ وقت نباید چشم بر علوم انسانی تمدن غرب که بسیار پیشرفت کرده و قابل احترام است ببندیم بلکه باید آسیب ها را بشناسیم و روی آن ها تفکر کنیم. اصل اساسی انسان بودن این است که هیچ چیز را چشم بسته قبول نکنیم و این کلام خداست که:
"به هر آنچه اطمینان نداری تکیه مکن"
اما برویم سراغ برایان تریسی:
هرچه بیشتر درباره فراد موفق بررسی کردم ، برایم آشکارتر شد که همه ی آن ها یک وجه مشترک دارند . آن ها ارزش بسیار زیادی برای وقت خود قایل هستند و به طور مداوم سعی می کردند که زندگی خود را بهتر سازمان دهی کرده و کار آمد تر شوند
    درجایی دیگر برایان می گوید:
طبق قانون تناظر زندگی بیرونی تصویر منعکس شده ی زندگی درونی شماست.به هرجا که نگاه می کنید تصویر منعکس شده ی خود را می بینید. دنیا را آن گونه که هست نمی بینید ، بلکه آن را انعکاسی از وجود خود ، یعنی درونتان خواهید دید . اگر می خواهید آن چه را که در دنیای اطرافتان جریان دارد- روابط ،نتایج،پاداشها تغییر دهید ،باید آن چه را که در دنیای درونتان می گذرد ، تغییر دهید. خوشبختانه ، این تنها بخش از زندگی شماست که بر آن کنترل کامل دارید.
تن درست و تلاشگر باشید خدانگهدار.
 
.
 
خاطره-حرف دل جوون 20 ساله


دو شنبه 16 بهمن 1391
ن : کامی

صبر کلید نورانی شدن قلب

 

به نام خدایی که خداست حتی اگر ما نشناسیمش ، خداست حتی اگر ستایشش نکنیم ولی ما انسان نیستیم اگر او را نشناسیم و ستایشش نکنیم
امیرالمومنین در نهج البلاغه از قول پیامبر حدیث نیکویی بیان فرموده اند که بسیار در خور تامل است. ایشان می فرمایند:
گرداگر بهشت را امور ناگوار فراگرفته است و دورادور جهنم را امور لذیذ.(خطبه ی 176)
مولوی نیز در مثنوی حکایت کسانی را نقل می کند که میان ورود به آتش و ورود به آب متحیر شده اند. از میان کسانی که به پندار زیرکی ، بی درنگ به آب میزنند ، اما از آتش سر در می آورند ، و کسانی که فداکارانه به آتش می زنند و از آب سر در می آورند .
او به عکس شمعهای آتشی ست                                                می نماید آتش و جمله خوشی ست
معنای این سخن آن است که کسانی می خواهند وارد بهشت شوند باید از میان ناگواری ها بگذرند و با خواهشهای نفس خود مخالفت ورزند و کسانی که به دوزخ می افتند ، کسانی هستند که مجذوب لذایذ و خوشی ها می شوند.امام رضا (ع) در این زمینه می فرمایند:
کسی که طلب بهشت کند، اما بر شداید صبر ننماید، خود را استهزا کرده است.
کثیری از نعمتهای این جهان صورت وارونه دارند. در بادی سلوک تشخیص امور به ظاهر مکروه و به واقع گوارا ، از امور به ظاهر گوارا و در واقع تلخ دشوار است.اما رفته رفته هرقدر شخص در مسیر سلوک بالاتر می رود ، حقیقت امر را بهتر درمی یابد و حساسیت این تشخیص برای او آسان تر می شود.خداوند غیور است و از همین رو امور شریف و گرانبها را از دست نامحرمان و نااهلان دور می دارد ، یعنی آنها را گاه در پرده ی تلخی ها و مشقّتها می پیچد .لذا فقط کسانی می توانند از گوهرهای تابناک بهره مند شوند که دلیرانه در آن عرصه های دهشتناک گام بگذارند.
جهان ، صحنه ی امتحان الهی است و خداوند بندگان خود را به اموری می آزماید که شاید ظاهر طبع ناپسندی داشته باشند_ اگرچه باطنشان سراسر خیر است."امتحان"خداوند یعنی انکه وی بندگان را در کوره ی بلایا زیرورو می کند تا آشکار شود که چه کسانی اهل دلیری اند و جسارت پا نهادن به عرصه های سخت را دارند.
و شما را آزمایش می کنیم تا مجاهدان و صابرانتان را بشناسیم و حدیثتان را آشکار کنیم.(محمد،31)
البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول می آزماییم و صابران را بشارت ده(بقره ،155)
این صابران کسانی هستند که معتقدند این جهان بر مدار سنجیده ای می گردد و مدیریتی دارد.
صابران به حقیقت(انا لله و انا الیه راجعون ) واقفند . به تعبیر امیرالمومنین :
وقتی می گوییم "انا لله"در واقع اقرار می کنیم که مملوک خداوندیم و به خودمان تعلق نداریم. و وقتی می گوییم "و ان الیه راجعون" اقرار می کنیم که هالک و فانی شئنده ایم.
و این سرمایه ی دیگری است که صبوران را در صبوری استوار می دارد. علم به وضع واقعی عالم و یقین به مدیریت حکیمانه خداوند و آگاهی از حقیقت هستی خویش.
 
خاطره-حرف دل جوون 20 ساله

:: برچسب‌ها: صبر-ایمان,


پنج شنبه 5 بهمن 1391
ن : کامی

چی فکر میکردم چی شد؟

به نام کسی که اگه همه انکارش کنند باز هم هست

توی یک درسی که هفته ی پیش امتحانشو دادم 100% مطمین بودم نمره ی بالای 17 میگیرم روی درس وقت گذاشته بودم خیلی خونده بودمش علاقه ی زیادی هم بهش داشتم امروز رفته بودیم که استاد برگه هارو بهمون نشون بده و هرکی شکایتی داره همونجا بهش بگه. خب منم که خودم 17- 18 میدونستم. بچه های یه رشته دیگه رو راه انداخت که 1 ساعت کشید بعد نوبت ما شد رفتیم جلو گفتن بیشترین نمره رو کی آورده؟ استاد قبل اینکه چیزی بگه من تو ذهنم اسم خودمو تکرار می کردم که گفت مثلا "محمدعلی محمدعلی زاده ی اصل بیقراری" من با خودم گفتم" عیب نداره حتما نیم نمره بیشتر شده دیگه.خب پیش میاد" رفتم جلو برگمو داد دستم میخکوب شدم نوشته بود 12.5 کل درس رو کاملا فهمیده بودم و تمام سوالات رو میدونستم ولی به جزییات دقت نکرده بودم منم فکر میکردم اصل فهمیدنه که اشتباه میکردم اصل اینه                       که طوری برگت رو بنویسی که استاد فکر میکنه درسته. حالم بد شد حتی حوصلم نگرفت با استاد کلنجار برم یک یا یکونیم ازش دربیارم باورتون نمیشه به خاطر نذاشتن s=0 ; دو نمره کم کرده بود.

 

خاطره-حرف دل جوون 20 ساله

:: برچسب‌ها: خاطره,



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جرف دل جوون 20 ساله و آدرس kami45.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.