به نام خداوند که انسان را آفریده و در این انسان دو نوع"شدن"را قرار داده. انسان می تواند تبدیل به هرجه شود من این جمله را از روی تجربه و ادراکات خود عرض می نمایم :"که انسان بدون هیچ محدودیتی می تواند تبدیل به هرچه که می خواهد بشود چه خوب چه بد.". البته این پروسه اکثر اوقات ناخودآگاه انجام می شود. یعنی ما در ظاهر می خواهیم یک چیز شویم ولی در باطن و درون یک چیز دیگر را می خواهیم که متاسفانه آن چیز دیگر عملی می شود البته راه هایی وجود دارد که این چیز و آن چیز را یکی کرد ولی در گنجایش بحث کنونی ما نیست. در این نوبت یک مطلب از کتاب مدیریت زمان آقای برایان تریسی انتخاب کرده ام که در ذیل خواهم آورد . پیش از رفتن به سراغ مطلب آقای تریسی می خواهم نکاتی را یادآوری کنم : اولا باید بزرگترین اشکال فلسفه ی موفقیت را فاش کنم که خداوند در این فلسفه نقشی را بازی نمی کند و اگر شما چندین کتاب اصول موفقیت را بخوانید و از صمیم دل ، آن ها را باور کنید دیگر خدا از زندگی شما به مرور خارج می شود و اگر بماند ظاهر و نمادی از خداست من این نکته را خودم آزموده ام و سرم به سنگ خورده است .اساسا دلیل جداسازی خداوند از زندگی در مکاتب بی خدایی (سکولاریسم (به صورت کلی با اجزای سکولاریسم کاری نداریم) ماتریالیسم و اومانیسم و...)این است که خدا بسیار بزرگ است و در این خانه اگر خدا باشد جایی برای انسان نمی ماند و بهتر است بگوییم خدا نیست تا جا برای انسان گشاده تر باشد .
دوما انسان را شدیدا دنیاطلب ، بنده ی آرزو و هوا می کند.باید این جمله را کمی چکش بکوبیم که چگونه فلسفه ی موفقیت انسان را بنده ی هوا می کند. باید عرض کنم که موتور تحریک کننده ی این گونه کتابها راحتی مادی و پول هست و توصیه های این کتاب ها این است که هرچه بیشتر درخواست و آرزو های مادی بکنید بهتر است و مدام به انسان تلقین می کند که شما لایق هر آنچه که تصور میکنید داشته باشید هستید.
سوما این کتاب ها همواره به ما تلقین می کند که تو خوبی تو اولی تو بهترینی و ..... . و این یعنی دروغ گفتن به خود و بدتر این که انسان را به خواب غفلت می برد و از دیدن عیب های خود محروم می کند.
اما من بالشخصه از این کتابها چیزهای بسیاری یادگرفته ام و هیچ وقت نباید چشم بر علوم انسانی تمدن غرب که بسیار پیشرفت کرده و قابل احترام است ببندیم بلکه باید آسیب ها را بشناسیم و روی آن ها تفکر کنیم. اصل اساسی انسان بودن این است که هیچ چیز را چشم بسته قبول نکنیم و این کلام خداست که:
"به هر آنچه اطمینان نداری تکیه مکن"
اما برویم سراغ برایان تریسی:
هرچه بیشتر درباره فراد موفق بررسی کردم ، برایم آشکارتر شد که همه ی آن ها یک وجه مشترک دارند . آن ها ارزش بسیار زیادی برای وقت خود قایل هستند و به طور مداوم سعی می کردند که زندگی خود را بهتر سازمان دهی کرده و کار آمد تر شوند
درجایی دیگر برایان می گوید:
طبق قانون تناظر زندگی بیرونی تصویر منعکس شده ی زندگی درونی شماست.به هرجا که نگاه می کنید تصویر منعکس شده ی خود را می بینید. دنیا را آن گونه که هست نمی بینید ، بلکه آن را انعکاسی از وجود خود ، یعنی درونتان خواهید دید . اگر می خواهید آن چه را که در دنیای اطرافتان جریان دارد- روابط ،نتایج،پاداشها تغییر دهید ،باید آن چه را که در دنیای درونتان می گذرد ، تغییر دهید. خوشبختانه ، این تنها بخش از زندگی شماست که بر آن کنترل کامل دارید.
تن درست و تلاشگر باشید خدانگهدار.
.
نظرات شما عزیزان: